در بندگی بایدنیک استوار و پایدار بود تا همه ی کارها و گفتارها جز نیایش و ستایش دادار نبود، که بی رنج گنج به دست نیاید.
راه، نیک هموار است و کار، سخت دشوار.
شیر مردان خوش به کارتن در دهند تا دشوارشان آسان گردد و کم کم سزاوار آستان دلستان گردند.
هر که جان به جانانه سپرد گوی نیک بختی را ببرد؛ و گرنه چند روزی چون دیگر جانوران بخورد و بمرد. آن که دیده به روی نیکوی دوست گشود، چشمش روشن بادا که:
دیده را فایده آنست که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
خواب، خوراک، کار و زندگی را اندازه است، که در کم آن بیم تباهی است و در افزون آن ترس رسوایی. شکمِ تهی، رهزن شود، چنان که آکنده ی آن، که سیر ، گرسنه ی دیدار نمی شود و سیراب، تشنه ی دلدار نگردد. میانه روی مایه ی بلند پایگی ، ارجمندی و نیک بختی است. آنچه را که داور خرد دستور داد به جا آر و پاسخ درست برای پرسش خدایت فراهم کن. تنها از آفریدگارت شرم بدار نه از آفریده هایش. بگذار تا دیگران از تو رنگ بگیرندنه تو از آنان.
هر کس در هر پایه ای که هست، اگر رهزن است پشیزی نیارزد. بی پرده بگویم: مگسانند گرد شیرینی.
پیمانت را با خدا و پیغمبر سخت استوار کن و از ته دل بگو خدایا آمدم، گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن.