احسان و محبّت ، بُرنده تر از شمشیر است و زودتر انسان را شهید می کند .
اگر به احسان خدا واقف شوی ، عاشق او می شوی و اگر عاشق شدی ، عشق او تو را شهید می کند .
و بهترین راه نیل به موت همین است .
|
احسان و محبّت ، بُرنده تر از شمشیر است و زودتر انسان را شهید می کند . اگر به احسان خدا واقف شوی ، عاشق او می شوی و اگر عاشق شدی ، عشق او تو را شهید می کند . و بهترین راه نیل به موت همین است . رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود هر که در شب هفتم شعبان دو رکعت نماز گزارد و در رکعت اول بعد از حمد صد بار توحید و در رکعت دوم بعد از حمد صد بار آیت الکرسی فرمود هر مؤمن و مؤمنه ای که این نماز را بخواند خداوند دعای او را مستجاب کند و حوائج او را برآورد و در هر روز ثواب شهیدی برای او می نویسد و در وی گناهی نمی ماند و در مصباح کفعمی در رکعت دوم یک آیت الکرسی و در کتاب زادالمعاد در هر رکعت صد توحید آمده است . چون حق تعالی قیّوم همه اشیاء است و هیچ آفتی به او راه ندارد و از هر جهت غنی مطلق است ، ما خیالمان راحت است . خیلی باید آرامش داشته باشیم ؛ چون که به قیّوم ما هیچ صدمه ای وارد نمی شود . اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری به تو بگوید نگران نباش و غصه ی بدهی هایت را نخور ، خیالت راحت باشد ، من هستم ، ببین این حرف او چقدر به تو آرامش می بخشد و راحت می شوی . خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است : « ألیس الله بکاف عبده » « آیا خداوند برای کفایت امور بنده اش بس نیست ؟! » یعنی ای بنده ی من ، برای همه ی کسری ها و کمبودهای دنیوی و اخرویت من هستم . این سخن خدا چقدر انسان را راحت می کند و به آرامش می رساند . رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : هر کس بر فقیری ستم کند یا بر وی فخر فروشد یا او را کوچک بشمارد روز قیامت خدا وی را مانند مورچه در چهره مردی کوچک می کند تا وارد آتش گردد. پدری بچه ی نافرمان و متخلّفش را از خانه بیرون کرده و به همه ی اقوام و آشنایان هم سپرده است که اگر به خانه ی آن ها رفت ، راهش ندهند . منتها خود پدر در داخل خانه پشت در ، به انتظار بازگشت فرزندش ایستاده و آغوشش را گشوده تا وقتی فرزند بازگشت در آغوشش بگیرد . گاهی اوقات خدا و خوبان با بعضی از دوستانشان این گونه رفتار می کنند و همه ی درها را به روی آن ها می بندند تا به آن ها بفهمانند که جز پیش ایشان جایی نیست. در زمان های سابق بچه ها بازی ای می کردند به نام « حمومک مورچه داره ، بشین و پاشو خنده داره » دنیا همان حمومک است و هیچ کس ثابت و برای همیشه نمی تواند در آن بنشیند. امروز به آن ها می گویند : پشت میز فلان اداره یا داخل فلان ملک و خانه و … بنشین ، و فردا می گویند پاشو . این نشستن و بلند شدن هر دو خنده دارند. نکند وقتی گفتند بلند شو ، محزون و غصه دار شوی ! خودت را ، هر چه هستی ، خوب یا بد ، با صدق بر خدا عرضه کن . به فقر و عجز و جهل خودت در برابر خدا اعتراف کن . نعمت های خدا بر خودت را برشمار و به عجز خود از ادای شکر آن ها اعتراف کن. اگر نعمت های مادی و معنوی را بشماری ، خود را مدیون همه ی اهل آسمان ها و زمین می یابی و از ادای دین آن ها خود را عاجز می بینی . آن گاه عجز خود را به خدا عرضه کن و از او بخوان که تو را از زیر بار این دین بیرون بیاورد. آن گاه او به تو الهام می کند که شکر او را به جای آوری. الهی ، سر در راه سردار دادن آسان است و دل به دست دلدار دادن دشوار ، که آن جهاد اصغر است و این جهاد اکبر . الهی ، این چه ودایی است که تا بخواهم سرمویی نزدیک شوم فرسنگ ها دور می شوم. « شیخ صدوق » در فضیلت روزه ی شعبان روایت کرده که : هر که 9 روز از آن روزه بگیرد مهربان شوند منکر و نکیر بر او وقت سؤال از او . ماه شعبان برای شخص مراقب ارزشمند است زیرا یکی از شب های قدر در این ماه می باشد و در این ماه کسی پا به عرصه ی وجود گذاشته که خداوند به واسطه او وعده نصر و پیروزی به همه دوستان و رسولان و برگزیدگان خود از زمان سکونت آدم علیه السلام در زمین داده است نوید داده که به وسیله او بعد از آنکه زمین از ظلم و ستم سرشار شود پر از قسط و عدل خواهد شد. در مقام این ماه همین مقدار کافی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : شعبان ماه من است ، خداوند کسی را که در این ماه مرا یار کند مورد آمرزش قرار دهد . کسی که از این مطلب مطلع شود حتما باید تلاش کند که مشمول این دعا گردد. امام علی علیه السلام جانشین و برادر رسول صلی الله علیه و آله و سلم است که می فرماید : از زمانی که ندای منادی رسول خدا را که برای روزه گرفتن این ماه مردم را دعوت می کرد و من این ندا را شنیدم هرگز روزه این ماه را از دست نداده و در تمام عمرم نیز از دست نخواهم داد البته اگر خدا بخواهد . و می توان کمک به حضرت رسول صلی الله را در این ماه به شکلی دیگر بیان کرد مانند نماز خواندن ، دادن صدقه ، راز و نیاز ، مناجات با خدا و در یک کلام همه کارهای خوب و شایسته را ذکر کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : مردی از پیشینیان لانه پرنده ای را یافته بود و هر گاه آن پرنده جوجه دار می شد آن ها را بر می داشت . پرنده مادر از کار آن مرد به خدا شکایت کرد . خدای بزرگ به آن پرنده الهام کرد که اگر آن مرد باز گردد او را نابود خواهم کرد . دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز باشد که باز بینیم دیدار آشنا را ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا ای صاحب کرامت شکرانه سلامت روزی تفقدی کن درویش بی نوا را آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی پسندی تغیر کن قضا را آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند اشهی لنا و احلی من قبله العذارا هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او موم است سنگ خارا آیینه سکندر جام می است بنگر تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را شیطانی چاق روزی با شیطانی لاغر برخورد نمود شیطان چاق از شیطان لاغر پرسید : عزیزم ! چرا تو چنین لاغر و ضعیف شده ای ؟ شیطان لاغر پاسخ گفت : من بر شخصی مسلط و مأمور گمراه کردن او هستم ولی او در اول هر کاری از قبیل خوردن ، آشامیدن و موارد دیگر زبانش به ذکر « بسم الله » گویا است بدین جهت از نفوذ در او و شرکت نمودن در کارهایش محروم هستم و همین سبب لاغری من است . حال تو ای عزیز بگو بدانم چرا چاق شده ای ؟ شیطان چاق پاسخ داد : چاقی من به خاطر آن است که شاد هستم زیرا بر شخصی غافل و بی خبر و بی تفاوت مسلط شده ام که در هیچ کاری « بسم الله » نمی گوید مثلا به هنگام ورود و خروج و خوردن و آشامیدن وسایر موارد ، او در هر کاری آنچنان غافل و سرگرم است که اصلا به یاد خدا نیست و همین سبب چاقی من است. در « لا اله » هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن . در « الا » تشدید را محکم ادا کن تا اگر چیزی باقی مانده از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود . آن گاه « الله » را بگو تا همه ی دلت را تصرف کند . وقتی می گویی « لا اله الا الله » نه دنیا می ماند ، نه عادات و رسوم ، نه آبروداری بین اهل دنیا ؛ همه از بین می رود . « لا إله » یعنی هر چه واله کننده ی من است دور انداختم جز الله را . درست دقت کن ! اگر می ارزد آن را بگو ، بی حساب نگویی ، که وقتی واله کننده ها رفتند ، فریادت بلند می شود. هر کس بمیرد ، موقع مردن امیرالمؤمنین علیه السلام را می بیند ؛ چرا که نفس او کنار می رود . از همه جا بریده می شود و امیرالمؤمنین علیه السلام را می بیند . اگر اینجا خود ما « من » را به دست خود نشکستیم ، ما را می شکنند. ما دوست داریم اینجا خود را بشکنیم که آنجا نشکنند. در عالم برزخ ، در عالم قیامت ، همه ی این « من ها » را می شکنند و از بین می برند . اگر کسی یک ذرّه من داشته باشد ، او را به بهشت راه نمی دهند . رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند :« کسی که در دلش به اندازه یک خردل کبر و غرور باشد ، وارد بهشت نمی شود .» دوستداران اهل بیت ، دوستان واقعی خدا ،کسانی که در دنیا به کمال می رسند ، اینجا شکسته می شوند . اگر نتوانستند بشکنند ، یا مبارزه نکردند ، در موقع مردن ، برزخ ، قیامت ، این بت را حتما می شکند . خوشا به حال کسانی که خود بشکنند! حدیث داریم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : « اَشرافُ أُمَّتی أصحاب اللّیل » ؛ « اشراف امت من نماز شب خوان ها هستند . » در دنیا اشراف چه کسانی هستند ؟ آنهایی که خانه ی 2000 متری دارند و ریاست و ماشین چه و چه … به اینها می گویند اشراف مملکت ، اما در قیامت ، اشراف آن کسانیند که نماز شب خوان هستند . الان شب ها بلند است ، خودتان را عادت بدهید که شب ها زودتر استراحت کنید تا سحرها بلند شوید . البته من به غیر طلبه ها می گویم . طلبه ها که بلند می شوند . می گویند : در زمان قدیم استادی از شاگردش پرسید : « سحرها کی بلند می شوی ؟» شاگرد گفت : « دوساعت مانده به اذان » استاد فرمود : « کم است ! » قدیم اینطور بودند . حالا ما اگر نیم ساعت یا سه ربع پیش از اذان هم بلند شویم خوب است . هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد این شعر را هم زیاد خوانده ام ، اما باز میخوانم : دوش مرغی به صبح می نالید عقل و صبرم بِبُرد و طاقت و هوش می گوید : دیشب یک مرغی هنگام سحر ناله کرد ، من بیهوش شدم . یکی از دوستان مُخلص را مگر آواز من رسید به گوش وقتی من صیحه زدم ، یکی از دوستانم متوجه شد و گفت : « من گمان نمی کردم که بانگ مرغی تو را چنین مدهوش کند ؟ مرغ آنجا ناله زد و تو بیهوش شدی ؟ چرا ؟ » گفتم : این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش آن مرغ در حال ناله و ذکر گفتن است ، و شرط آدمیت این نیست که من خاموش باشم . خداوند به ما برای شب زنده داری توفیق بدهد و شب ها هم کمتر غذا بخوریم که آدم اگر شب ها بیدار نشود ، از عمرش هیچ لذتی نمی برد .
اولین عملی که باعث خوب شدن کار و بار انسان می شود ، راضی نگهداشتن پدر و مادر است . دومین عمل نماز اول وقت است . نماز اول وقت هم در اینکه کارتان خوب شود مؤثر است . کسانی که به هر دری می زنند ، ولی کارشان درست نمی شود برای این است که نماز اول وقت نمی خوانند . جوان ها ، به شما توصیه می کنم اگر می خواهید هم دنیا داشته باشید هم آخرت ، نماز اول وقت بخوانید . و درود خدا بر او فرمود : دانش ، میراثی گرانبها ، و آداب ، زیورهای همیشه تازه ، و اندیشه ، آیینه ای شفاف است . مثنوی می گوید : بت سنگی یا بت چوبی چه گناهی دارد ؟ گناهی ندارد. بت ساز بد است . بت پرست بد است . یعنی کسی را که بت می پرستد باید درست کرد . کسی را که بت می سازد ، باید درست کرد ، وگرنه گاو و گوساله و آتش و سنگ و چوب گناهی ندارد . بعد می گوید : بت داریم تا بت ! آن بت بزرگ را باید شکست که این همه بت ساز و بت پرست درست کرده است . محور شرارت ها « من ِ» ماست . این من را باید درست کرد . مادر بت ها بت نفس شماست زانک آن بت مار و این بت اژدهاست گفت : آن قدر مارخورده که اژدها شده است . اول باید این « من » را کنار بگذاریم . هر چقدر می توانیم باید تلاش کنیم . خدا هم قطعا کمک می کند . نگوییم این کار امام هاست . ما در همه ی قشرها ، در پیرمردها ، در پیرزن ها ، پدر بزرگ ها داریم . اصلا عصبانی نمی شوند ، آرام و وزین هستند . بچه ها شلوغ می کنند ، اما او آرام آرام نشسته است . به همه هم آرامش و سکونت می دهد. مرحوم علامه طباطبایی شخصی بود که اگر یک آدم جاهل چند ساعت از او انقاد می کرد و با او حرف می زد ، عصبانی نمی شد . آرام آرام بود . با لبخند و تبسّم با او روبه رو می شد . انسان باید بفهمد ریشه ی این عصبانیّت ها ، غضب ها ، تندی ها برای این است که « من » انسان ناراحت می شود ، باید این را درست کنیم . الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها همه کارم زخود کامی به بدنامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل ها حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها ظاهر فرش ها را ببین چه نرم و لطیف و خوش نقش و نگارند ، اما باطن و پشتشان را هم ببین که چه زمخت و خشک و خشن و بی رنگ و رو هستند . بعضی آدم ها هم درست مثل فرش می مانند . یعنی ظاهرشان نرم ، آرام اما باطنشان چیزی دیگر است . یا مثلا به ظاهر وانمود می کنند آرام و خوش اند ، اما نیستند . سرنوشت این جماعت چیزی شبیه همان فرش هاست . یعنی بالاخره زیر دست و پا رفته و لگدکوب این و آن می شوند .
بعضی عکس ها تا کوچک اند کیفیتی دارند ، اما همین که بزرگ می شوند از کیفیت افتاده و کاملا شطرنجی می شوند . بعضی آدم ها هم همین طورند . تا بزرگ نشده و جایگاه و منزلت اجتماعی چندانی پیدا نکرده اند ، مثلا بخش دار یک بخش اند ، آدم خوبی هستند ، اما همین که منصب و موقعیتی بالاتر پیدا می کنند عوض می شوند . |
|
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
|