زیبایی و عشق
همگان بر این باوریم که عشق زاییدۀ حسن است. به بیان روشن تر عشق نتیجه ادراک زیبایی در معشوق است. پژوهش های گوناگون روانشناسان نیز این مدعای همگانی را تأیید می کنند. اما «زیبایی» چیست؟ واقعیت این است که «زیبایی» مفهوم بسیار مبهمی است. ویل دورانت گفته است « مسئله مربوط به روانشناسی است ولی روانشناسان آن را به گردن فلاسفه نهاده اند و هر علمی که از حل مسئله ای ناتوان شد چنین میکند». بنابراین چیستی زیبایی از موضوعات اساسی فلسفه هنر و مسئله اساسی در زیباشناسی است.زیباشناسی (Aesthetics) حوزه تخصصی نسبتا جدیدی در فلسفه است که به پژوهش در باب ادراک و تجربه حسانی sensibility می پردازد.
یک پرسش اساسی درباب زیبایی این است که آیا زیبایی امری ابژکتیو (عینی) است یا سوبژکتیو (ذهنی). به عبارت دیگر آیا زیبایی در شئ یا پدیده زیبا قرار دارد یا نه زیبایی در نگاه شخص ناظر است. گروهی، خصوصا اندیشمندان تکامل باور بر این عقیده اند که زیبایی مستقل از نگاه بیننده در خود شئ یا شخص زیباست اما بیشتر اندیشمندانی که درباب زیبایی اندیشیده اند قائل به این هستند که زیبایی در نگاه ناظر است. به نظرم مولوی این ایده را به زیبایی و اختصار تمام در دو بیت بیان کرده است:
گفت لیلی را خلیفه کان توی
کز تو شد مجنون پریشان و غوی
از دگر خوبان تو افزون نیستی
گفت خامش چون تو مجنون نیستی
به نظرم حافظ رأی دیگری دارد، او میگوید زیبایی در معشوق است اما کیفیتی است بسیار فراتر از جذابیت ظاهری و قابل وصف نیست. می فرماید
لطیفه ایست نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست
جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بار دلداریست
بنابراین به باور وی زیبایی عشق آفرین معشوق در ظاهر جذاب وی نیست، بلکه در لطیفه نهانی ست که کسی نمیداند چیست. این مبهم و ناشناخته بودن عامل عشق انگیز در بیت دیگری نیز بیان شده است
شاهد آن نیست که موئی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که «آنی» دارد.
«آن» در این بیت به معنایی نوعی زیبایی پنهان است که قابل ادراک است، اما قابل توصیف نیست. به نظرم یکی از مشکلات اساسی انسانها در زمانه ما غفلت از این واقعیت است. واقعیت این است که زیبایی چهره و اندام یکی از مهمترین معیارهای مردان در انتخاب همسر است، و دختران و زنان هم برای زیبا دیده شدن هزینه ها و رنج های زیادی بر خود تحمیل میکنند. هیچ کدام نمیدانند اندک مدتی بعد از ازدواج همان زیبایی شوق انگیز کاملا عادی به نظر می آید و شوق انگیزی خود را از دست می دهد. در سالهای اخیر پژوهشهای روانشناسان نشان داده است این زیبایی بعد از آغاز رابطه جنسی شش ماه تا سه سال به چشم می آید و دیگر جذابیت خود را از دست میدهد. اگر عشق زاده زیبایی جسمانی باشد باید مادامی که جسم زیباست عشق پایدار باشد اما واقعیت عیان خلاف این است.
نکته دیگر اینکه بسیاری از مردانی که به همسران خود خیانت میکنند به زن یا زنانی روی می آورند که نسبت به همسرشان زیبایی ظاهری کمتری دارد.
در واقع پژوهش های روانشناختی به ما آموخته اند که زیبایی جسمانی فرصتهای بیشتری برای آغاز یک رابطه رمانتیک و عاشقانه به بار می آورد اما به هیچ عنوان تداوم این عشق را تضمین نمی کند.
http://psychologyphilosophy.blogfa.com/post/13