علی بن الحسین علیه السلام تا آخر عمر بر مصائب کربلا گریستند.
هیچ طعامی برای آن بزرگوار نمی آوردند مگر آن که می گریست تا جایی که ندیمان عرضه می داشتند فدایت شویم می ترسیم با این وضعیت از بین بروید. حضرت در پاسخ می فرمودند: «حزن و غم بی پایان خود را ، به خدا شکوه می کنم و به خدا می دانم آن چه را که شما نمی دانید. من هیچ گاه قتلگاه فرزندان فاطمه را فراموش نمی کنم. و هر وقت به یاد به خون خفتگان می افتم گریه راه گلویم را می گیرد. یعقوب پیامبر تنها یک عزیز از دست داد، ولی من با چشم خود دیدم که پدر و خاندانم را در اطرافم سر بریدند و هجده یوسف از دست دادم.»
تنها نه خون داغ پدر از بصر گریست
هر جا که آب دید به یاد پدر گریست
چون دید گوسفند ذبیحی به هر کجا
آهی کشید و سخت ز سوز جگر گریست
از داغ جانگداز شهیدان کربلا
هم در حضر گریست و هم در سفر گریست
با یاد تشنه کام شهیدِ لب فرات
از صبح تا به شام و ز شب تا سحر گریست
چون شمع در مصیبت یاران خویشتن
هر جا نشست سوخت و به هر رهگذر گریست