حرکاتی که به حسب توانایی و ناتوانی بدن از انسان سر می زنند ، کمی و زیادی این حرکات و آرامش و همچنین موادی که با بدن انسان در تماس هستند ، کنش هایی در بدن نشان می دهند .
فیلسوفان کنش آرامش را مسئله جداگانه ای پنداشته اند و آن را با قسم کنش جنبش نیامیخته اند .
حرکات چه ضعیف باشد و چه شدید ، و چه زیاد باشد چه کم و همراه آرامش باشد ، موجد حرارت در بدن می گردد . لیکن حرکت کم و شدید با حرکت زیاد و ضعیف و با حرکت همراه با آرامش تفاوت دارد .حرکات سخت هرقدر کم باشند باز بدن را حرارت زیاد می دهند و مقدار کمتری از مواد بدن را می سوزانند . حرکات زیاد و نرم با اینکه در بدن ایجاد حرارت می کنند ، مواد را اندک اندک می سوزانند .
اگر هر یک از حرکات سخت و نرم به حد افراط انجام گیرد ، چون گرمای غریزی را می گدازد ، بدن را سردی می بخشد .
بدن بر اثر آن خشکیده هم می شود . شاید انسان با موادی سروکار داشته باشد که حرکت ، همانطور که مقتضا آن است ، به بدن گرمی دهد و شاید هم مخالف مقتضای حرکت را به بدن برساند . مثلا اگر حرکت در حرفه گازری باشد ، به بدن رطوبت یا سردی می رسد و اگر در حرفه ی آهنگری باشد گرمی بیشتر و خشک شدن بیشتر عاید بدن می گردد .
آرامش در همه ی حالات سرد کننده و رطوبت دهنده ی بدن است ، زیرا شکوفایی حرارت غریزی در حالت آرامش از بین می رود و توقف خفه کننده ای به آن روی می آورد و در چنین حالتی بدن سرد می گردد . چون مواد زاید در موقع آرامش گداخته می شوند ( می سوزند ) بدن به رطوبت نایل می آید .